صفحه اصلی > حافظ و کتب ادبی : شعر حافظ در مورد انسان خوب

شعر حافظ در مورد انسان خوب

شعر حافظ در مورد انسان خوب

200 شعر حافظ در مورد انسان خوب و انسانیت

  1. به آب دیده بشوییم خرقه‌ها از می
    که موسم ورع و روزگار پرهیز است
  2. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
    که دوست خود روش بنده‌پروری داند
  3. مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
    که نیست معصیت و زهد بی‌مشیت او
  4. مرا به باده چه حاجت که بی‌رخ تو دمی
    می‌نمی‌دهد از غصه‌های بی‌حد خودم آرام
  5. تو آستان تویی، شاه من، تو سلطانی
    خدایگانی و بندگیست، این غلامانه
  6. ز مردم دل مجویید ای عزیزان
    که مردم دل دهد تا اوستانش
  7. طریق عشق جویان طلب کنند ز من
    که بنده راه‌نوردان وصلش راهنماست
  8. غم دل‌ها به ره همدم عاشقان نماند
    ره عشق، راه بی‌همدمان است
  9. نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
    چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
  10. شاه است آن که دارد دل، حتی اگر گدای بی‌نواست
  11. در زهد نیز ریا دیدم و در نماز خلل
    چنانکه در ره میخانه هم وقاری هست
  12. ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
    بر در دل روز و شب منتظر یار باش
  13. ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
    ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
  14. انسانیت از تو و من زنده می‌شود
    بنگر که بعد ما چه به روزگار آید
  15. من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
    لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم
  16. دلی که عاشق و دیوانهٔ تو شد، بگذار
    و گرنه بیدلی و زندگانی به چه کار است؟
  17. تو بنده‌ای که به غایت پرست و دانایی
    ندانم از تو که گنجور عشق یا داری؟
  18. جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
  19. به رهگذارِ خویشتن سرشته‌ای هر جا
    ز هجر دوستان، این رهگذارِ تنهایی
  20. چون نیست کار هیچ کس از کفر و دین جدا
    آن به که کار خود به عنایت رها کند
  21. شاه است آن که از دل چو گنجینۀ محبّت
    بخشد به عالمیان ز راه انسانیت
  22. زانجا که نیست کس را در این سرا بی‌غم
    بر دل سپرده‌ام محنت این قفس به چنگ
  23. بشنو از دل که ز من بی‌خبر نمی‌آید
    هر آنچه سرّ دل است، از نظر نمی‌آید
  24. جهان برآب است و کوه و سنگ
    تو سنگ خارا باش و جهان را نگر
  25. مقیم باش در میانهٔ بلا و صبر
    که با مشقتِ دل‌ها نمی‌شود سرور
  26. شبی که در دل تنگم چراغ مهر نبود
    به چشم خواب نیامد مگر دل به یاد دوست
  27. چو عافیت نبود دل به بلا گشاده کن
    که عاشقی و بلاییست این سرای عدم
  28. به ره عشق قدم نه، اگر تو اهل دلی
    که این طریق نخواهد ز بی‌دلانی راه
  29. مقام عشق چو باشد در این خزان و بهار
    چه حاصل است ز گل‌چین و گلستان
  30. ای دلبر جانسوز، دل از بر من بگذار
    که بندهٔ درگاه توام من
  31. اگر چه در همه کوی بی‌نوایان است
    خدای بخشنده همواره بی‌نیاز بود
  32. چه خوش بود که تو باشی و من به جان تو
    که خوشتر از همه عالم تویی
  33. گدای کوی محبت کجا شود بی‌نیاز
    محبت تو به جان بی‌قراری ما را داد
  34. بشنو از نی که دلش در فراق تو تنگ است
    از دل من که بی‌قرار و پر از هوس است
  35. دل را که محبت تو در اوست
    هر جا که برود، دست به کینش نرود
  36. جهان به عشق استوار است ای عزیز
    ز هر چه غیر از عشق پرهیز کن
  37. دلبر ای دوست، مهر تو به همه دل است
    که نیست جز عشق به آدمیان پسند
  38. به چشم خرد بنگر، در این عالم و بهار
    که آدمی چه تواند کند، در این گلزار؟
  39. نردبان خلق است و زینه به بلندای انسانیت
    هر که برتر نشسته است، قدمش بر دل‌هاست
  40. اگر انسان به سرای عشق رود، غمگین نباشد
    زیرا مهر تو او را ز غم می‌رهاند
  41. دل چون گلزار و تو گلزارنشین
    سرودی از عشق و محبت بزن
  42. زدم ز هرچه به غیر از مهر دل کشتم
    که نیکان بر سر این راه جان بسپارند
  43. عشق هر جا که بود، نیکی نهاد
    محبت چو گل در زمین نهاده شود
  44. دل گنج خانهٔ محبت است، ای عزیز
    که عشق بر این دل راه داده است
  45. دلی که یاد تو دارد هماره در دل خویش
    دل زنده دارد به عشق و بخت و اختر خوش
  46. در راه عشق و محبت هر که کند راهی
    اوست انسان نیک که عهدی نیک نهد
  47. دلی که دور ز انسانیت نگردد
    دلی زنده است در عالم انسانیت
  48. انسانی که ز کین برهانده دل بود
    به لطف و مهر به دل‌ها رهانده بود
  49. دلی که پاک بود از کدورت و کین
    هماره بی‌منت از همه عالمین
  50. عشق بر دل‌ها زند راه‌های روشن
    انسانی که دل به مهر داده باشد.
  51. دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد؟
  52. بیا که رهبری از بخت می‌سپارم بر
    که رهنمای من آن دوست از دل‌خویش است
  53. دل از من برد و از بی‌کسی زدند به جان
    که دوستی تو بر عاشقان قوی است
  54. یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
    به وداعی دل غم‌دیده ما شاد نکرد
  55. درویش گدای تنگدست است ای دوست
    سرّ دل او به حق‌گویان داناست
  56. به چشم من در این دنیا که باشی
    که جز تو هیچ در این خانه نباشد
  57. به گیسوی تو بخشود گیسوان
    که مردان با وفا و نیک دل‌اند
  58. هر جا که محبت به سر برده باشد
    آنجاست انسانیت و مهر مردم
  59. ما ز یاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم
  60. هر که عیب خود ببیند بر خلایق
    خویشتن را برتر از مردم نمی‌پندارد
  61. درد ما را نیست درمان الغیاث
    هجر ما را نیست پایان الغیاث
  62. بنشین بر لب جوی و گذر عمر بین
    کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
  63. ساقیا در سینه جانی و ما را هوایی
    که به شادی و صفا می‌زیند آدمی
  64. صد هزاران فرشته بوسه بر آن دست کنند
    که به مهر انسانیت دل به عاشقان دهد
  65. درون جان منی، ای جان ز من مستور
    از عشق تو گشته در این دل اضطراب
  66. بوسه بده بر آنکه قلبش پاک است
    که با وفا و با صداقت نزد خداست
  67. همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
  68. اهل دل را که به دل غم و محبت دهند
    از عشق درون جان آدمی چراغی برفروزند
  69. دل اگر زنده بود به عشق و وفا
    همواره انسانیت راه می‌دهد
  70. وفا کند ز کین دور بماند
    دل آن انسان که عهد دوست دارد
  71. از آن نه بر دل عاشقان رسد
    که او محبت نیک مردان است
  72. اگر انسان به مهر ز دل بگذرد
    در دنیای مهر، خود را بیابد
  73. زهر چه غیر از محبت کناره بگیرد
    دل چون گلزار و عشقش به دل راه دهد
  74. ای دل تو در صفای خود نظر کن
    که غیر از انسانیت راه نیست
  75. ای بسا عاشق که ره دل نپیماید
    ز آنجا که محبتش در دل نشان نیست
  76. هر آنکه دل به نیکوی داد
    به قلب پاک خود رسد به مراد
  77. دل ز دست کینه برهان و مهر گمار
    که راه انسانیت از عشق است
  78. کسی که دوست دارد همگان را
    بر او نیکی راه می‌دهد
  79. دل اگر عاشق و مهر به دل بود
    در راه عشق انسانیت رسد
  80. عاشقان را مکن از خود بی‌خبر
    که دل نیکان ز محبت تو است
  81. مهر آدمیت بر دل‌ها نشیند
    که آدمی ز این عشق‌ها گزینند
  82. در راه محبت بر دوست زی
    که انسان نیک عهد به عهد دوست دهد
  83. دلی که عهد به نیکی بسته باشد
    به صداقت دل خود راه داده باشد
  84. جهان به مهر و دل مهروران است
    دل هر که عاشق راه ماند
  85. ره عشق راهی است به جان تو
    که ز مهر بی‌نظیر انسان است
  86. بگذر ز هرچه کینه و دشمنی است
    که راه نیکان مهر آدمی است
  87. دلی که با صداقت و مهر آمیخته
    درونش ز آفتابی درخشان است
  88. دلی به عشق پاک در گشود
    از نیکو نیکی را برگزید
  89. هر که مهر آدمیت به دل داشت
    به نیکو نام خود در عشق می‌زیست
  90. درون دل چو گلزار عشق گل کند
    ز مهر انسانیت سر برآورد
  91. محبت چو گل در دل بکار
    که این مهر ز بی‌کسان نیست
  92. هر جا که انسان دل نهاد
    محبت و انسانیت به دل راه دهد
  93. مهر انسان دل‌ها را روشن کند
    دل چون مهر بر دیگران فراگیرد
  94. به راه عشق قدم بنه، هر که ز نیکی است
    که این راه انسانیت ز آدمیان است
  95. آدمی ز مهر به مقصود رسید
    به راه انسانیت به هدف رسید
  96. دل انسان به مهر و محبت خوش است
    که دل ز بی‌رحمی و کینه تهی است
  97. هر که دل به عشق پاک زد
    راه انسانیت به دل گشود
  98. دلی که مهر به دیگران دهد
    راه نیکی را به جان سپرد
  99. دل چون محبت به هر که دهد
    سر از کینه و دشمنی باز دارد
  100. جهان به مهر آدمی استوار است
    دل هر که به عشق بود، پاک و زلال است

بیشتر بخوانید! شعر حافظ برای تولد همسر

شعر در مورد انسانیت از مولانا

  1. آن را که طلب کردی، در خود یافتی
    از کوی انسانیت، آنگاه با او آشتی
  2. ای دل، طلب انسانیت کن و بس
    که آن به راه عشق، جز مهر نیست
  3. هر چه انسان تر شوی زاری تری
    هر چه با انسانیت باشی، یاری تری
  4. بنده آنی که در خود گنج عشق
    گنجی به مهر مردمان نهاده
  5. دل زنده دار و ز مهر برافروز
    که انسانیت ز مهر انسان خیزد
  6. چون آدمی به راه عشق زنده است
    درون خود گنجینه‌ای از مهر است
  7. انسانیت در دل توست ای دوست
    بنگر در خود، که به راهی استوارتر است
  8. از کوی محبت و انسانیت گذر کن
    که ز این کوی، به راحتی جان رسانند
  9. ز انسانیت به عشقت جان زنده دار
    دل پاک از مهر، به دوستان سپار
  10. آدمی اگر در خود خدا را یابد
    به جان نیکو و مهر انسانیت باشد
  11. گاه به دل چون انسان، مهر برد
    بر سر عاشقیش، نیکویی کند
  12. ای انسان دل ز مهر پاکی ببند
    که راه سعادت تو، نیکویی است
  13. هر که دل را از کین رهانده بود
    سرانجام از عشق دریا داند بود
  14. مهر و انسانیت، راه آدمیان
    به عشق و راه دوست، درون جان
  15. دل انسان به عشق روشن است
    ز مهر و پاکی، زندگی روشن است
  16. هر که انسان به دل داشت، یاری برفت
    در راه دوست، زندگی به سر شد
  17. دل عاشق به عشق رها کن، ای یار
    که جز نیکویی به انسانیت نیست
  18. دل آدمیت، عشق و مهر است
    هر کس به جان زنده باشد، با اوست
  19. ای دل به انسانیت درون خود رس
    که در راه نیکویی، همواره با توست
  20. انسانیت راهی به دل می‌گشاید
    که برترین نعمت این جهان است
  21. هر چه انسان تر شوی، عشق تر می‌شوی
    هر چه به مهر درآیی، از کین رها شوی
  22. مهر و محبت در دل خود نها
    که با انسانیت یاری کنی یار را
  23. انسانیت را چون که به دل، راه بر
    از راه مهر به انسانیت، برآ
  24. چون ز مهر به انسان درآیی
    دل تو از محبت سرشار گردد
  25. دلی که ز مهر و انسانیت استوار است
    به کوی دوست با دل برار است
  26. راه آدمیت ز عشق و مهربانی است
    که دل زین مهر برون می‌رود
  27. انسانیت به راه دوست توان یافت
    که آدمی ز عشق جان می‌گیرد
  28. عشق و انسانیت به راهی گمار
    که این مهر، جان ز جانان است
  29. ای دوست، دل بر دل دوست دار
    که انسانیت جز مهر و جان نیست
  30. هر جا که انسانیت بود، جان خوش
    که جز به مهر آدمیان روشن است

حافظ رحلی گلاسه چرم نفیس با 2گلدان فیروزه

خرید اینترنتی دیوان حافظ نفیس (حافظ رحلی گلاسه چرم نفیس با 2گلدان فیروزه) + گارانتی بازگشت پول در صورت نارضایتی

شعر در مورد انسان کامل

  1. انسانی که به صداقت زیست کند
    به دل‌های عاشق، مهر بیافزاید
  2. آدمی ز کامل به عالم راه یافت
    که در دل پاک و در دل خود شناخت
  3. دلی که مهر به دل نهد، از کمال انسان است
    که جان انسان کامل به صداقت است
  4. ای دل به آدمیت و راه درست بنگر
    که جز این راه به مقصود نیست
  5. انسانی که دل به درستی دهد
    از زلالی دل، به مقصود رسد
  6. دل ز هر چه جز انسانیت تهی کن
    که آدمی به دل درون خود کامل است
  7. آدمیت ز کمال انسان خیزد
    که دل پاک برتر از جان است
  8. درون دل چو عشق و مهر نهادی
    کمال انسانیت در آن نشستی
  9. هر که به دل، مهر و انسانیت زنده دارد
    درون خود به کمال انسان پی برده باشد
  10. انسانی کامل دلش به عشق و صفا است
    از صداقت به دل‌ها، جان می‌زند
  11. آدمی به کمال خود برسد
    چو دل به مهر و صداقت آراست
  12. دل انسان کامل به انسانیت جان دارد
    ز صداقت و مهر، نشان دارد
  13. انسان کامل ز مهر به اوج رسد
    که به راه عاشقان، نور عشق برد
  14. هر که به صداقت و انسانیت زنده است
    درون خود کمال انسانیت یافته است
  15. کمال آدمی در صداقت دل است
    که به مهر و محبت، پاک و زلال است
  16. انسانی که به کمال مهر رسد
    دل به همگان به دوستی نهد
  17. آدمیت چو به کمال عشق رسید
    درون دل خود جهان را دید
  18. انسان کامل دلی به مهر دارد
    از دشمنی و کینه به دل‌ها کنار دارد
  19. هر که به انسانیت به دل نزدیک بود
    درون خود به کمال پاک رسد
  20. انسانی که از کینه و دشمنی تهی است
    دلش به عشق و صداقت به اوج می‌رسد
  21. آدمی به راه عشق کامل شود
    ز مهر و دوستی دل به دیگران سپارد
  22. به دل آدمی کمال راه می‌برد
    چون به صفا و نیکویی جان می‌سپارد
  23. دل آدمی به کمال، ز مهر و وفا است
    که صداقت درونش جاودان است
  24. دلی که از محبت و عشق لبریز است
    در راه انسان کامل گام نهاده است
  25. هر کس که دل به انسانیت بسته باشد
    به کمال انسانیت دست یافته باشد
  26. انسان کامل دل به پاکی و صفا می‌سپارد
    به دوستی و محبت عهدی استوار دارد
  27. از کمال آدمیت، عشق و مهر پیداست
    که دل آدمی جز به نیکی نمی‌گراید
  28. دلی که به راه صداقت گشوده شد
    از کمال انسانیت بهره برده شد
  29. انسان کامل ز مهر و صفا جان می‌گیرد
    درون دل به نور دوستی می‌پیچد
  30. هر که به عشق و مهر به انسان‌ها راه دهد
    کمال انسانیت در او هویداست

بیشتر بخوانید! شعر پزشکی حافظ

شعر در مورد انسانیت از فریدون مشیری

  1. از انسانیت نشانی بی‌فنا می‌ماند
    در دلی که مهر به دیگران می‌داند
  2. درختی که مهر و انسانیت دارد
    برگ و بارش از صداقت و دوستی است
  3. جهان بر پایه انسانیت استوار است
    هر که به مهر دل بندد، جان دارد
  4. انسانیت چشمه‌ای از محبت است
    که به دل‌های بی‌تاب، آرامش دهد
  5. دلی که عشق درون آن جا گرفته
    از انسانیت بی‌نصیب نخواهد ماند
  6. انسانیت درون آدمی است
    که به دل خود روشنی جاودان دارد
  7. بگذار انسانیت در دل‌ها جوانه زند
    تا که به نور محبت درخشان شوند
  8. زندگی جز با انسانیت زیبا نیست
    که درخت مهر با دل‌ها ثمر دهد
  9. انسانی که مهر در دل جاودانه دارد
    از خویشتن، دنیایی به رنگ صفا می‌سازد
  10. اگر دل به مهربانی و صداقت بود
    انسانیت چون گل بهاری خواهد شکفت
  11. انسانیت به جان عاشقان ریشه می‌زند
    که آدمی به نور دوست درخشان می‌شود
  12. درون دل به انسانیت جاویدان باش
    که این راه، راه مردان بزرگ است
  13. مهربانی و انسانیت پیوندی استوار
    که در دل‌های عاشق جاودانه است
  14. انسانیت راهی به دنیای مهر است
    هر که مهر ورزد، انسانیت گستراند
  15. درخت زندگی با مهر بارور شود
    که انسانیت، ثمر این محبت است
  16. هر که درون خود محبت پرورد
    از انسانیت به کمال برسد
  17. در میان ما انسانیتی جاودانه است
    که به مهر و دوستی از دل برمی‌آید
  18. هر جا که انسانیت بود، مهر برفراشت
    که در این جهان به دوستی معنا گرفت
  19. زانجا که آدمی به انسانیت رسد
    به مهر و محبت در جهان ریشه می‌زند
  20. دلی که به دوستی و صفا گره خورده
    راه انسانیت به دل‌ها گشوده است
  21. بگذار انسانیت در جهان بگستراند
    که آدمی به این مهر، زنده است
  22. انسانیت آفتابی است در دل‌ها
    که به راه دوستی و صداقت می‌درخشد
  23. آدمی به مهر، آشیان انسانیت ساخت
    که درون دل‌ها عشق و صفا می‌کاشت
  24. دل آدمی به مهر کامل شود
    که انسانیت را درون خود بیابد
  25. جهان را با انسانیت زیبا کن
    که آدمی به این مهر، معنا می‌گیرد
  26. هر که مهر به دل دارد، انسانیت یافته
    که با صفا و صداقت در جهان می‌زیید
  27. بگذار درخت انسانیت، بارور شود
    که عشق و مهر به دل‌ها جان بخشد
  28. انسانیت در دل پاک جاویدان است
    که این مهر از آدمی دور نمی‌شود
  29. دل آدمی به انسانیت زنده است
    که به دوستی و محبت گره خورده است
  30. هر جا که عشق و انسانیت باشد
    آنجا بهشت دوستی است و مهر جاودان

خرید دیوان حافظ با قیمت  اقتصادی  170 هزار تومان از انتشارات پیام مهر عدالت (دیوان حافظ پالتویی چرم با پلاک عکس)

شعر در مورد انسان با معرفت

  1. انسان با معرفت به دوستی وفا دارد
    که این راه، به صداقت جاودان است
  2. معرفت در دل آدمی چون گوهری است
    که با مهر و صداقت می‌درخشد
  3. هر که دل به معرفت بندد، راه را یابد
    که از کینه و دشمنی دور باشد
  4. انسان با معرفت دل را به مهر آراست
    که از دل‌های پاک نشان گیرد
  5. دلی که معرفت دارد، عاشقانه زیست کند
    که درونش از دوستی به نور می‌تپد
  6. معرفت، گنجی است از مهر و انسانیت
    که به دل‌ها جاودانه آرامش می‌بخشد
  7. دلی که به معرفت روشنی یافت
    از کینه و دشمنی تهی گشت
  8. آدمی به معرفت، راه دوست یابد
    که با صداقت و مهر همراه است
  9. معرفت، چراغی در دل است
    که به عشق و انسانیت روشنی می‌دهد
  10. هر که دل به معرفت دهد، به جاودانگی رسد
    که راه دوستی و صفا را دریابد
  11. دلی که به معرفت بندد، زنده است
    که راه مهر به دل‌ها روشن کند
  12. معرفت انسان را به راه عشق برد
    که این راه به مهر آدمیان است
  13. درون دل به معرفت جاودان باش
    که راه دوست به صداقت است
  14. انسان با معرفت دل به مهر بندد
    که راه سعادت از دوستی است
  15. معرفت راهی به نور دوستی دارد
    که به صداقت و مهر به دل‌ها جا می‌گیرد
  16. آدمی که معرفت در دل دارد
    از صفای دل، با مهر یار می‌شود
  17. هر که به معرفت راه گشاید
    راه عشق و دوستی را به دل می‌یابد
  18. معرفت، چراغ دل‌های پاک است
    که در میان کینه‌ و دشمنی گم نمی‌شود
  19. انسانی که با معرفت زندگی کند
    از مهر و دوستی به دل‌ها می‌رسد
  20. دل آدمی به معرفت زنده می‌شود
    که از عشق و محبت جان گیرد
  21. انسان با معرفت درون خود آرامشی دارد
    که این آرامش ز مهر و صفا بر می‌خیزد
  22. دلی که معرفت در آن جا دارد
    به راه مهر و عشق می‌رود
  23. هر که درون خود معرفت را یابد
    به دوستی و وفا در این جهان شادمان شود
  24. آدمی که با معرفت زیست کند
    از دشمنی دور و به دوستی نزدیک است
  25. معرفت در دل آدمی گوهر است
    که راه سعادت از آن روشن شود
  26. دلی که با معرفت و مهر زنده است
    به دوست، راه همیشگی می‌پیماید
  27. آدمی به معرفت دل بندد
    که به راه انسانیت نزدیک باشد
  28. معرفت آدمی را به اوج برساند
    که درون دلش، عشق را جاودان سازد
  29. انسانی که معرفت را در دل خود پرورش دهد
    از هر بدی و کینه دور باشد
  30. هر جا که معرفت باشد، دوستی است
    که آدمی به مهر و صفا جان گیرد

بیشتر بخوانید! شعر عاشقانه حافظ برای همسر

شعر در مورد انسان‌های پاک

  1. دل پاک، از کینه دور و از مهر پر است
    که درون آن، چراغ انسانیت روشن است
  2. انسانی که پاکی در دل دارد
    به مهر و دوستی بر دیگران یاری کند
  3. دل پاک، چون آینه‌ای زلال است
    که در آن مهر و صفا موج زند
  4. هر که دل به پاکی نهد، از همه آفت‌ها رهاست
    که پاکی درون، پناه آدمی است
  5. انسان پاک، دل به راه دوستی سپرد
    که این مهر و صداقت از جانش بجوشد
  6. دلی که پاک است، نیکویی می‌پذیرد
    که از محبت و دوستی خالی نمی‌شود
  7. هر که دلش به پاکی و مهر نزدیک باشد
    از بدی و دشمنی در امان است
  8. دل‌های پاک، به صداقت آراسته‌اند
    که این راه به دوستی و انسانیت روشن است
  9. انسانی که به پاکی زیست کند
    به نور محبت در دل‌ها جاودانه می‌ماند
  10. دلی که پاکی دارد، از زشتی دور است
    که مهر و صفا به دل او راه یافته است
  11. پاکی، راهی به عشق و صفا است
    که دل انسان از هر بدی تهی می‌شود
  12. هر که دل به پاکی نهد، به مهر جاودانه می‌رسد
    که درون خود صداقت را بپذیرد
  13. آدمی که پاکی دل را نگه دارد
    از هر کینه و دشمنی در امان است
  14. دلی که پاک است، از همه بدی‌ها دور است
    که عشق و محبت را در خود دارد
  15. انسان پاک، چون گلی در میان دل‌هاست
    که رایحه مهر و دوستی از او برمی‌خیزد
  16. هر که دلش پاک و زلال باشد
    از صداقت و دوستی پر برکت می‌شود
  17. دل آدمی به پاکی، آرام و شادمان است
    که به مهر و عشق دل می‌سپارد
  18. دلی که پاکی در آن جا گرفته
    از کینه و دشمنی دور و به عشق نزدیک است
  19. هر که دل پاک دارد، به سعادت راه یافته
    که درون او از هر آلودگی خالی است
  20. انسانی که به پاکی دلش اعتماد کند
    به راه عشق و صفا جاودانه زیست می‌کند
  21. دل پاک، آینه‌ای از محبت و عشق است
    که از هر بدی و کینه تهی است
  22. دلی که به پاکی آراسته است
    در میان دوستان و یاران جایگاه دارد
  23. هر که دلش از آلودگی رها باشد
    به انسانیت و دوستی عشق می‌ورزد
  24. دل پاک، چون نسیمی لطیف بر دل‌هاست
    که آرامش و صداقت به همراه دارد
  25. انسان پاک، دل به عشق و دوستی سپرد
    که این راه، راه نجات آدمی است
  26. دلی که به پاکی و صفا درخشنده است
    از دشمنی دور و به دوستی نزدیک است
  27. هر جا که پاکی دل باشد، آرامش جاویدان است
    که آدمی به مهر و دوستی راه می‌یابد
  28. انسان پاک، چون آفتابی درخشان است
    که به نور صداقت و عشق دل‌ها را گرم می‌کند
  29. دلی که پاک است، از هر آفتی آزاد است
    که درون خود را با مهر و صفا گره زده است
  30. هر که دل به پاکی نهد، به جاودانگی می‌رسد
    که انسانیت در این راه پایدار است

دیوان حافظ پالتویی چرم با جلد طلاکوب مدل لبچاپ

خرید دیوان حافظ ارزان با قیمت 130 هزار تومان از انتشارات پیام مهر عدالت (دیوان حافظ پالتویی چرم با جلد طلاکوب مدل لبچاپ) + گارانتی بازگشت پول

شعر در مورد انسانیت و مهربانی

  1. آدمی به مهر زنده است و جاودانه
    که دل به دوستی و انسانیت گره زده
  2. مهربانی در دل آدمی جاودان است
    که به صداقت و دوستی از مهر برافروزد
  3. هر که دل به مهربانی سپارد، شادمان است
    که راه انسانیت را از مهر برگزید
  4. انسانیت و مهربانی، چشمه‌ای زلال است
    که دل‌های عاشق را به هم پیوند می‌زند
  5. مهربانی، راه انسان به سعادت است
    که با صداقت در دل‌ها جا گیرد
  6. هر جا که مهربانی باشد، عشق هست
    که این راه، راه انسانیت است
  7. مهربانی، راه انسانیت به دل‌ها است
    که این مهر به عشق و دوستی جان می‌بخشد
  8. دل مهربان، آینه‌ای از صداقت است
    که به عشق و انسانیت، زنده است
  9. انسانیت و مهربانی، چون دو گوهری است
    که دل را از بدی و دشمنی تهی می‌کند
  10. هر که دل به مهربانی بندد، در امان است
    که در این راه، جانش از دوستی برکت گیرد
  11. آدمی که به مهربانی زیست کند
    از انسانیت به کمال و سعادت رسد
  12. مهربانی، چراغی است در دل‌های پاک
    که راه انسانیت را به روشنایی می‌رساند
  13. دلی که با مهربانی زنده است
    از کینه و دشمنی دور و به دوستی نزدیک است
  14. هر که مهربان باشد، از جهان بهره‌مند است
    که به دل‌های دیگر آرامش می‌بخشد
  15. انسانیت و مهربانی، گوهری ناب است
    که به جان عاشقان، روشنایی می‌بخشد
  16. دل مهربان به مهر و عشق گره خورده
    که این راه، راه آرامش و انسانیت است
  17. مهربانی در دل‌ها جاویدان بماند
    که از این راه، آدمی به آرامش رسد
  18. آدمی به مهر و مهربانی جاودان شود
    که انسانیت از دل‌های مهربان برمی‌خیزد
  19. هر که به دل، مهربانی را جای دهد
    به انسانیت و صفا پیوسته نزدیک است
  20. مهربانی در دل، چراغ راه است
    که این نور، به سوی انسانیت هدایت می‌کند
  21. دل مهربان به عشق و صفا درخشان است
    که در میان دل‌های عاشق جاودانه می‌ماند
  22. مهربانی و انسانیت، دو هم‌راهی است
    که آدمی را از بدی‌ها آزاد می‌کند
  23. هر که دل به مهربانی بندد، شادمان است
    که به راه انسانیت گام می‌نهد
  24. مهربانی در دل آدمی چشمه‌ای است
    که به دیگران، مهر و دوستی می‌بخشد
  25. انسانیت و مهربانی در دل به هم پیوند خورده
    که این راه، راه روشنایی است
  26. هر جا که دل به مهربانی گشوده شد
    آنجا انسانیت به اوج رسید
  27. دل آدمی با مهربانی زنده است
    که این راه، راه عاشقی و دوستی است
  28. هر که دل به مهربانی دهد، آزاد است
    که در این راه، انسانیت را در دل‌ها گستراند
  29. آدمی به مهربانی به کمال برسد
    که این مهر، راه به سوی انسانیت است
  30. هر که دل مهربان دارد، به آرامش دست یابد
    که درون خود، مهر و صفا به جان سپرده است

بیشتر بخوانید! شعر عاشورایی حافظ

شعر در مورد بزرگی از مولانا

  1. بزرگی آن است که به دوستی و عشق رسد
    که دل به مهر و صفا نزدیک کند
  2. انسان بزرگ، دل به صداقت دهد
    که از کینه و دشمنی دور باشد
  3. بزرگی به دل پاک و انسانیت است
    که این مهر به دل‌های عاشق پیوند خورد
  4. هر که دل به بزرگی نهد، به سعادت رسد
    که این راه، راه عشق و انسانیت است
  5. بزرگی به دل عاشقانه و صاف است
    که درونش از مهر و محبت پر باشد
  6. دلی که به بزرگی زنده است
    از هر بدی و دشمنی آزاد است
  7. بزرگی در انسانیت و مهربانی است
    که این راه، راه آرامش و دوستی است
  8. هر که بزرگی در دلش باشد
    از مهر و دوستی به دل‌ها بهره دهد
  9. دل بزرگ، ز عشق و انسانیت روشنی می‌گیرد
    که در این راه، به صداقت زنده می‌ماند
  10. آدمی به بزرگی دل به آرامش رسد
    که این مهر، جانش را از بدی دور می‌کند
  11. بزرگی در دل‌های عاشق است
    که با صداقت و انسانیت، جاودان می‌ماند
  12. هر که دل به بزرگی و صفا سپرد
    به راه عشق و محبت راه برد
  13. بزرگی در دل پاک و زلال است
    که به دوستی و صداقت پیوسته جاودانه است
  14. هر که دل به بزرگی بندد، آزاد است
    که درونش از مهر و صفا بهره‌مند است
  15. آدمی به بزرگی ز عشق و محبت برسد
    که این راه، به دل‌های عاشق پیوند خورد
  16. بزرگی، راه به سوی آرامش است
    که به دل‌های پاک، آرامش دهد
  17. دلی که بزرگ است، از هر بدی تهی است
    که به مهر و محبت زنده می‌ماند
  18. بزرگی در عشق و صداقت جاویدان است
    که آدمی به دل عاشقان پیوسته است
  19. هر که بزرگی در دلش باشد، شادمان است
    که به راه عشق و دوستی گام می‌نهد
  20. دل بزرگ، چراغی است در دل‌ها
    که به انسانیت و صفا روشنی می‌بخشد
  21. هر جا که بزرگی باشد، عشق موج زند
    که در این راه، دل از هر بدی تهی است
  22. آدمی به بزرگی، به سعادت رسد
    که درون خود، محبت و انسانیت پرورش دهد
  23. بزرگی، چشمه‌ای از صداقت و عشق است
    که در دل‌های عاشق به جاودانگی می‌رسد
  24. دل بزرگ به مهربانی زنده است
    که این راه، راه انسانیت و دوستی است
  25. هر که بزرگی در دل داشته باشد
    به آرامش دل‌های دیگران بیفزاید
  26. آدمی به بزرگی به جان زنده است
    که این راه، راه مهر و دوستی است
  27. بزرگی در دل‌های پاک جاودانه است
    که به عشق و صداقت جا گرفته است
  28. هر که دل به بزرگی نهد، از بدی رهاست
    که آدمی به راه انسانیت گام بردارد
  29. بزرگی چون نوری در دل عاشق است
    که این عشق، به سوی انسانیت راه می‌برد
  30. دل بزرگ، آینه‌ای از صفا و صداقت است
    که آدمی را به کمال و آرامش رهنمون می‌شود

دیوان حافظ وزیری تحریر 5رنگ با مینیاتور جلد سلفون قابدار کشویی

خرید اینترنتی دیوان حافظ نفیس از انتشارات پیام مهر عدالت (دیوان حافظ وزیری تحریر 5رنگ با مینیاتور جلد سلفون قابدار کشویی) + ضمانت بازگشت پول در صورت نارضایتی از محصول

شعر در مورد شخصیت انسان

  1. شخصیت انسان به صداقت و عشق است
    که دلش از مهر و دوستی لبریز می‌شود
  2. هر که شخصیت درونش زنده است
    به راه صداقت و صفا جاویدان است
  3. دل انسان به شخصیت، به روشنی می‌رسد
    که از درون خود مهر و محبت می‌تپد
  4. شخصیت انسان، گوهر جاودانه‌ای است
    که به دوستی و مهربانی می‌درخشد
  5. هر که شخصیت پاک و نیکو دارد
    از صداقت و صفا در دل بهره‌مند است
  6. شخصیت انسان، چراغ راه است
    که به نور عشق و انسانیت راه می‌گشاید
  7. هر که شخصیت در خود پرورش دهد
    به دوستی و صداقت نزدیک است
  8. شخصیت، راه آدمی به سوی آرامش است
    که به دل‌های عاشق روشنی می‌دهد
  9. دل با شخصیت، به مهر و عشق زنده است
    که درونش به صداقت آراسته است
  10. آدمی که شخصیت دارد، آرام است
    که این راه، راه مهر و دوستی است
مقالات مرتبط

دیوان حافظ کوتاه

در این مقاله گلچین  100 شعر از زیباترین و کوتاه ترین اشعار…

23 آبان 1403

دیوان حافظ صوتی

دیوان حافظ صوتی: نگاهی به تأثیر و زیبایی‌های شنیداری مقدمه صوت دیوان…

23 آبان 1403

دیوان حافظ کودکانه

دیوان حافظ کودکانه: آشنایی با شعر و ادبیات مقدمه دیوان حافظ، مجموعه‌ای…

23 آبان 1403

دیدگاهتان را بنویسید