گلچین بهترین و زیباترین شعر از حافظ در مورد عشق
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمشبی دفع صد بلا بکند
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
در ازل ما به تو پیوستگی از مهر نمود
تاج سلطانی عشق است، بسی جان و دل است
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
گفتم که روی خوبت، از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
زین قصه هفتگوشه دل بازوی دوستی
از راه دوستان بشکست بارها صلابت
از این چراغ تو میسوزد و از هم نشود
دل به راه عشق برافروخته
چشم آلوده ندارد ز عشق خبر
برو ای شیخ پاکدامن بگذار
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
مژده بده که آمدهام بر سر امید
کز عشق دوست، زندگی خرم است
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو
حرف دل تو برکند پرده ز کارهای تو
ما بنده عشقیم و ره خاطر عشق
این سر همهٔ بازیگران شد غم ما
عشق و جوانی و می و مطرب و این است
عاشقی کز دل خویش سازد خانهاش
گفتم که لب لعل تو شکر ریز کند
گفتا که شراب مردان بیز گردد
پیشنهاد بهترین و عاشقانه ترین هدیه! خرید انواع دیوان حافظ نفیس و معطر از انتشارات پیام مهر عدالت | گارانتی بازگشت پول در صورت نارضایتی
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بندهپروری داند
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
بر در میکده با آه و فغان خواهم مرد
در میانه دو لب، حلقهٔ جان خواهم مرد
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به یاد زلف نگارین، چو شانه بر سر زلف
دگر ملامت مستان چه داند از سر ما
دیدهای خواهم که با دیدار او
خلوتی باشد از این دنیای دون
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
مردم دیدهٔ من از پی دلداگیان
با دل آموخت که از هر کسی، دلسوزتر است
چو عاشقانه نظر در زلف یار داری تو
چراغ و شمع و قمر را به یاد ناری تو
آن که از تیر خطا دلها بسوزد
میزند هر نفس تیر دو دیده بر دل من
برو به کوی مغان رو، که آبروی تو بردند
به یاد لعل نگارین که لعل لبانت زیباست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غلط آن است که از لطف شما یاد نکنیم
چشمم از گریه بر این غمکده ویران است
ای خوشا چشمی که هر روز به یادت گریان است
درد عشق تو ندارد درمان، ای ساقی
چارهٔ من ز لبت نیست مگر بوسهای
گفتم به شکر لب تو زنده کنم دلی
گفتا که باده بنوش و به جان دلی بفری
ما به عشق روی تو خو کردهایم
چارهمان را جز تو نتوان کرد
گفتی که دل خوش دار و بر آن راه مرو
دل بیتو خوش نگیرد، ای جان من تو بیایی
یار دل ز دست شده، بر لب کلام نهاد
عشق بگذشت از هر چه جان و جانانه
عاشق شو، که عشق خالی از مردانگی نیست
گر بهراه عشق رفتی، دل ز جان پرسه مزن
این دل به یاد تو بیتابی کند
این دیده از فراق تو شکیبایی کند
گفتم دل از سر زلفش به چاک شدم
گفتا که عشق او به جان تابندهتر شود
به یاد دوست در این دل نوای عشق دارم
چه گویمت که دگر از تو نشانی به دل دارم
بیشتر بخوانید! شعر عاشقانه حافظ کوتاه
اگر به یاد تو هر لحظه در دل غم شدم
چه باک که در ره عشق، شایستهام شدم
به یاد دلربایان جهان، که در دیده من
خورشید عشق تابیده و دل در سرزمین
من از دل، راز عاشقانهای شنیدم
که زوایای دل، همیشه در پی چراغ است
به یاد شمع، که در دل آتش دارد
به خون دل، شعله به پا میزند
در دل مهر تو را همواره بر دوش دارم
که عشق چون گلی از جان بر میدارد
دیدهام را در نگاهت هر لحظه چون گل
گم کردهام خود، که شوق تو در دل مانده
زخم دل با نگاهت درمانی شد
چه راحت به لبهای تو پایان جهان است
چو شمع بر لب خندهی تو از دل دمیدم
که هر گلی که گلکرد، راز به یادت گشاید
به تو دل دادهام از نخستین نگاه
به همراز دل از دیدار تو پر میشوم
بیا ای نور چشم من، در دل شب پیدا شو
که جان در راهِ وصالت شادمانی بخشد
آسمان نیز به شوق نگاهت همیشه خواهد زد
که ماهیان شب در دریا میرقصند با تو
در دل آرزویی جز دیدار تو نیست
تمام جهان برای من همان شبهای توست
به یاد لعل رخسار تو، دل از دلم شادتر است
که در برابر این زیبایی هیچچیز نخواهد بود
گر به تو پرسه زنم، خواب در دست کسی است
که پیغام تو را با خود از دل باورد میآورد
چه سازم با دل دلشکسته، جز که جز تو
خود تا کنون دوستی دیگر ندید به زندگی
یاد تو همیشه در دل جاودانه شد
که در عشق تو جانِ فداییت آفتاب میشود
در دل روی تو شوری به پا میزنم
که جانم در مسیر نگاهت استوار میشود
دلم با هر اشاره تو چون آتش میشود
که به یادِ همیشه، نام تو در دل میسوزد
غمگساری دلِ عاشق، چه خوش است از تو
که در همه عالم، تو دل را به سوز آوردهای
آن زمان که نگاهت به من گرمای دل باشد
هرچه بر دل گذشته، در بهار خواهد آمد
در دلم لالههایی از عشق میروید
که در نگاهت، چشم به دنیای عاشقانه دارم
به دل شکستهی من نگاهی بیصدا کردی
که عشق در نگاهت، دلتنگیام را باز کرد
اگر به یادِ تو زخمهایم پر از دردم
چه باک که دل در دردهای تو آسوده باشد
بیا تا با هم در دل شب، رازِ عشق بگوییم
که گویای دل ما، از غم و شادی جدا نیست
چون در دل بیخود، نگاه تو میبینم
عشق همیشه در دل تا صبح میتابد
در تلاقی نگاهت، جانی نو آغاز شد
که با لبهای تو، در دل دنیایی شاد میشود
گرچه به جان، همیشه در جستوجوی تو بودهام
اما در دل تو، پایانی از خدا پیدا کردم
چشمانت گویی همیشه در دل پر از سوال است
که در پاسخ، فقط باید بگویم: “عشق فقط”
به یاد همیشه تو با دل، پر از آرزو بود
که در کنارِ تو، دلم تاب ندارد
آسمانِ نگاهت همیشه برافروخته است
که در دلِ این شب، اشکهای من افتاده است
به دل در کنارِ تو همیشه مسکن دارم
که در آغوشِ تو، هر غم در هم میشکند
در یاد همیشه تو، راز عشق شگفت است
که در دلِ شب، عاشقانه سر میزند
به شوقِ نگاهِ تو همیشه در دل روشن است
که جانم با یاد تو، در مسیرش همیشه میسوزد
یاد تو در دل من همیشه همواره است
که در گلههای اشک، نام تو باید باشد
به یاد زیباییت همیشه در دل تنگی است
که اگر در کنار تو شدم، خوشبختی در دل است
هر زمان که دل بیتو از شوق تو بیقرار است
در دل از نگاه تو، همیشه بهشت ساخته میشود
دل به یاد تو همیشه پر از نور میباشد
که به لبهٔ لب، همیشه لبخند میآید
در یاد تو همیشه دل، گم شده است
که در اندوهِ تماشا، همیشه به یادم میافتی
اگر به دل شمعی از تو تابید، بدان
که در این خاموشی، نور در دل باز تابید
در دل مهرِ نگاهت همیشه جاودانه است
که جانم در کشاکشِ عشقِ تو همیشه میسوزد
در دل شوقِ وصالت همیشه باقی است
که با دیدارِ تو، عشق از جان بیرون میآید
دل به یاد زیباییهای تو همیشه روشن است
که در هر لحظه با تو، شادیها برافروخته است
گرچه در دلِ شوق تو همیشه اشک میریزد
اما از دیدارِ تو، بهار در دل جوانه میزند
عشق همیشه در دلِ تو چون گل میرویید
که در شبهای دل، همیشه یاد تو میآید
در دل همیشه شوقِ تو پر از راز است
که در دیدارِ تو، دل همیشه شاد میشود
دلم از دیدار تو همیشه لبریز میشود
که در دلِ همیشه یاد تو، همیشه تاب میخورد
دل از دیدار تو همیشه باز میشود
که در کنارِ تو، دنیا برایم تازه است
در دل همیشه نقشِ تو زیباست و شفاف
که یاد تو در دل همیشه ماندگار خواهد بود
در یادِ نگاهِ تو همیشه در دل میجوشد
که هر لحظه با یاد تو، دلم به شوق میآید
عشق همیشه در دلِ تو همیشه فراموش نخواهد شد
که در کنارِ تو، هر دل شکسته دوباره خواهد زنده شد
خرید اینترنتی دیوان حافظ نفیس (حافظ رحلی گلاسه چرم نفیس با 2گلدان فیروزه) + گارانتی بازگشت پول در صورت نارضایتی
شعر حافظ در مورد عشق واقعی
اگر دل به تو دادم، به مهر و به عشق است
که در عشق واقعی، به جز صدق نباشد جز عشق
عشقِ واقعی در دل شفاف است و بیریا
که در مسیر این راه، تو خود راهنما باش
عشقِ راستین همان است که از دل بگذراند
همراه دلدار، به هر درد و بلا جان دهد
به کوی عشق، راهی نیکو و بیریا دار
که عشق واقعی در دل، همیشه پنهان است
عشق حقیقی، بدون کینه و غم است
که در دل عاشق، همیشه نور جاویدان است
دل به تو سپردم، که عشق واقعی همیشه
مرا در راه تو، از هر درد و غم رهایی بخشد
عشق به تو در دل همیشه زنده است و برقرار
که در مسیر تو، حتی دشمنان به دوستی روی آورند
در عالم عشق واقعی، هیچکس تنها نیست
که به یاد تو دلها، همیشه پر از امید است
در عشقِ واقعی همیشه حقیقت نهفته است
که هیچگاه در آن فریب و دروغ نباشد
عشق واقعی در قلبها، همیشه همیشگی است
که در هر قدمی، صدای تو در دلها باشد
بیشتر بخوانید! شعر حافظ در مورد عشق واقعی
شعر عاشقانه حافظ مولانا
در دل هر دو عاشق، که حافظ باشد یا مولانا
عشق به وصال یار، همیشه زنده است و شاداب
حافظ و مولانا در یک مسیر عاشقانه
همیشه دل به دیدارِ جانان دارند در دل
در دل مولانا و حافظ، یک راز بزرگ است
که در آن راز، عشق همیشه بیدریغ است
مولانا گفت: «عشق در دل جای دارد»
حافظ گفت: «دل به عشق تو همیشه دارد»
از مولانا یاد گرفتم که عشق همیشه در دل است
و حافظ در دل ما همیشه میخواند این سخن
مولانا در دلِ یار همیشه آتش میزد
حافظ در دل شوق، همیشه با خداوند میسوزد
مولانا از بادهی عشق دم میزد
حافظ در دستانِ دل، به یادِ یار مینشست
اگر مولانا در شعر خود از عشق سخن میگفت
حافظ در دلِ تاریک، نوری از عشق میگسترد
در دل حافظ، همچون مولانا، شورِ عشق است
که در آن شور، همیشه خوشبو و نیکوست
دل مولانا در عالمِ عشق، شاد و پر نور است
دل حافظ در بادهی عشق همیشه جوان است
بیشتر بخوانید! شعر عاشقانه حافظ برای همسر
شعر عاشقانه حافظ برای همسر
در دلِ من همیشه تویی که دل را گرم میکنی
که در کنارِ تو همیشه، عشق به زندگی رنگ میبخشد
به یادِ تو همیشه در دل، شوقِ وصال دارم
که در کنارِ تو، جانم به آرامش میآید
تو دلبر و همراه منی در دنیای عشق
که در کنارِ تو، همهی عالم رنگین است و دلشاد
گفتم که من عاشقِ تو در دل همیشه هستم
گفتا که عشقِ من در دل تو همیشه جاودان است
لبهای تو، همچون شیرین به قلب من دست یافته
که در نگاه تو، همیشه جانم تاب میآورد
در دلِ تو همیشه آرامش و عشق وجود دارد
که در کنارِ تو، هیچ غم و درد به من نمیرسد
تو جانِ منی و در نگاهت همهی دل شاد است
که در کنارِ تو، همیشه زندگی پر از نور است
دل من همیشه در راهِ تو، به یاد توست
که در کنارِ تو، همه دردها به آرامش تبدیل میشود
در کنارِ تو، زندگی همچون بهشت است و دل شاد
که همیشه به یادِ تو، قلب من سرشار از آرامش است
تو همچون ماه منی در دل شبهای تاریک
که همیشه با نگاهت، روشنی در دل میآوری
شعر عاشقانه حافظ کوتاه
یاد تو در دل همیشه است، هماره و بیپایان
عشق من به تو، همیشه گویای دل بیقرار است
در دلِ من همیشه نام تو همیشه جاری است
لبخند تو، دل را شاد و جان را بیدار میکند
در آغوش تو، همیشه بهشت جاودانه است
به یادِ تو همیشه در دل شوق و امید است
چشمانت، همیشه دنیای مرا روشن میکند
دلتنگ تو هستم، همیشه در دل جستجو میکنم
لبهای تو، همیشه در یادم باقی خواهد ماند
به یادِ تو در دل همیشه شور و شوقی است
بیشتر بخوانید! معروف ترین شعر حافظ
شعر حافظ در مورد عشق پنهانی
عشق پنهانی همیشه در دل آتشی به پا میکند
که هیچکس نمیداند چه چیزی در دل نهفته است
به یادِ تو همیشه دل در دل نیست
که عشق پنهانی در قلبم همیشه میسوزد
عشق پنهانی در دل همیشه خواب است
که با نگاه تو، این خواب همیشه بیدار میشود
سکوت در دل، همیشه رمزِ عشق پنهانی است
که در دل تو، هیچچیز آشکار نمیشود
عشق پنهانی، راز بزرگ دلهاست
که هرگز فاش نمیشود، مگر در نگاههای تو
در دل، عشق پنهانی همیشه جستجو میشود
که دل به دلِ تو همیشه شاد میماند
عشقِ پنهانی در دل همیشه مانند سایه است
که در هیچزمانی از نگاهها دور نمیشود
اگر عشق پنهانی در دل باشد، آن همیشه دستنخورده است
که در نگاه تو، هیچچیز جز عشق دیده نمیشود
عشق پنهانی همیشه در دلِ شب روشن است
که در هیچکجا به جز دلِ من جایی ندارد
عشق پنهانی، همچون گلی در دلِ شب شکوفا میشود
که تنها دلهای عاشق آن را میشناسند
بیشتر بخوانید! شعر در وصف یار از حافظ
شعر عاشقانه حافظ دوبیتی
در دل به یادِ تو همیشه شوق است و امید
که هر لحظه در دلم، گلی تازه شکوفا میشود
چو نگاهت بر من افتد، دل در دل نیست
که در آن لحظه، همگان به یادِ تو میافتند
لبهای تو به من، همچون شوقِ بهار است
که در دلِ من، همیشه شوقِ تو پایداری دارد
در دل نگاهت همیشه آرامش است و امید
که در آغوش تو، همیشه گلی از عشق میشکفد
یادِ تو همیشه در دل، یک گل پر از نور است
که در هر لحظه از عمر، این گل میشکفد
7. شعر حافظ برای استوری
گفتهاند که دل به عشق است و همیشه شاد
که در نگاه تو، همه دردهای دل شاد میشود
دلی پر از شوق به یادِ تو همیشه دارد
که در هر لحظه با تو، زندگی جان میگیرد
هر لحظه در دل، فقط یادِ تو باقی است
که در نگاهت، همیشه دنیای من روشن میشود
چشمانت همچون ستارگان در دل شب
که در نگاه تو، همه دردها پایان مییابد
عشقِ من همیشه در دل تو میجوشد
که در آن دل، همیشه دل شاد است و عاشق
8. شعر غزل کوتاه از حافظ
دریغا که در دل، غم همیشه رقصان است
که در دل شب، عشق همیشه بیدار است
در دل، همیشه صدای عشق میآید
که در دلهای عاشق، همیشه آسمان باز میشود
لبهای تو همیشه شادیبخش دل است
که در کنارِ تو، همیشه زندگی زیبا میشود
هر لحظه در دل، یادِ تو باقی است
که در نگاهِ تو، همه دنیا روشن است
به یادِ تو در دل همیشه همیشه پر نور است
که در هر لحظه با تو، آفتاب میآید
خرید دیوان حافظ نفیس عطری (دیوان حافظ وزیری معطر چرم جعبه دار برجسته پلاک فلزی طرح مس نفیس)
شعر حافظ برای استوری
گفتهاند که دل به عشق است و همیشه شاد
که در نگاه تو، همه دردهای دل شاد میشود
دلی پر از شوق به یادِ تو همیشه دارد
که در هر لحظه با تو، زندگی جان میگیرد
هر لحظه در دل، فقط یادِ تو باقی است
که در نگاهت، همیشه دنیای من روشن میشود
چشمانت همچون ستارگان در دل شب
که در نگاه تو، همه دردها پایان مییابد
عشقِ من همیشه در دل تو میجوشد
که در آن دل، همیشه دل شاد است و عاشق
شعر غزل کوتاه از حافظ
دریغا که در دل، غم همیشه رقصان است
که در دل شب، عشق همیشه بیدار است
در دل، همیشه صدای عشق میآید
که در دلهای عاشق، همیشه آسمان باز میشود
لبهای تو همیشه شادیبخش دل است
که در کنارِ تو، همیشه زندگی زیبا میشود
هر لحظه در دل، یادِ تو باقی است
که در نگاهِ تو، همه دنیا روشن است
به یادِ تو در دل همیشه همیشه پر نور است
که در هر لحظه با تو، آفتاب میآید